عدل الهى و كيفرهاى اخروى (بر اساس تفسير موضوعى)

پدیدآورجعفر سبحانی

نشریهمکتب اسلام

شماره نشریه8

تاریخ انتشار1388/01/27

منبع مقاله

share 1920 بازدید
عدل الهى و كيفرهاى اخروى

(بر اساس تفسير موضوعى)

جعفر سبحانى

آخرين پرسش كه در مورد عدل الهى مطرح است، مساله جزا وكيفرهاى اخروى است و پرسش به نحو ياد شده در زير مطرح مى‏شود.
انگيزه از كيفر يا تشفى خاطر است‏يا عبرت‏گيرى ديگران و جايگاه‏هر دو زندگى دنيوى است، و در سراى ديگر هيچ‏يك از دو ملاك وجودندارد توضيح اين كه:
انتقام از قاتل در زندگى دنيوى جنبه تشفى دارد چنانكه‏مى‏فرمايد:
(...ومن قتل مظلوما فقد جعلنا لوليه سلطانا فلا يسرف فى القتل‏انه كان منصورا) (1) .
«هركس كه بى‏گناه كشته شود، براى ولى او حق قصاص قرار داديم‏اما در قتل اسراف نكند چرا كه او مورد حمايت است‏».
درباره عبرت‏گيرى ديگران از كيفر مجرمان چنين مى‏فرمايد:
(الزانيه والزانى فاجلدوا كل واحد منهما ماءه جلده و لاتاخذكم بهما رافه فى دين الله ان كنتم تومنون بالله و اليوم‏الاخر و ليشهد عذابهما طائفه من المؤمنين) (2) .
«هر يك از زن و مرد زناكار را صد تازيانه بزنيد، و نبايدرافت(ومحبت كاذب) نسبت‏به آن دو، شما را از اجراى حكم الهى‏مانع شود، اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد، و بايد گروهى ازمومنان مجازاتشان را مشاهده كنند».
پاسخ اين سؤال اين است كه يكسان‏نگرى به مجرم و مطيع، خود; يك‏نوع ظلم و ستم است و اگر گنهكاران كه در اين دنيا مجازات‏نمى‏شوند، در آخرت نيز كيفر نبينند، نتيجه آن يكسان بودن عاصى‏و مطيع است.
قران مجيد مى‏فرمايد:
(افنجعل المسلمين كالمجرمين ما لكم كيف تحكمون) (3) .
«آيا مومنان را همچون مجرمان قرار مى‏دهيم، شما را چه مى‏شود؟
چگونه داورى مى‏كنيد؟».
ممكن است گفته شود: در رفع اين محذور كافى است كه تنها مطيعان‏زنده شوند و مجرمان برانگيخته نگردند ولى يك چنين پيشنهاد ازيك انديشه خامى سرچشمه مى‏گيرد زيرا مفاد آن اين است كه آفرينش‏مجرمان بى‏هدف باشد درحالى كه حيات اخروى غايت فعل خدا است وفعل پيراسته از غايت و هدف، جز لغو و عبث چيزى نيست و ساحت‏قدس الهى از آن مبرا مى‏باشد. چنانكه مى‏فرمايد:
(اءفحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم الينا لا ترجعون) (4) .
«آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريده‏ايم، و به سوى ما بازنمى‏گرديد؟».

كيفرهاى اخروى لازمه وجود ما است

در اينجا جواب علمى‏تر و بالاتر نيز هست كه تنها اهل معرفت ازآن بهره مى‏گيرند و آن اين كه: هر عملى كه انسان در اين جهان‏انجام مى‏دهد، در جهان ديگر با وجود متناسب با آن جهان خود رانشان مى‏دهد. تو گوئى كردار انسان برونى دارد و درونى و آنچه‏براى ما در اين جهان ملموس است، وجود دنيوى است ولى در آخرت‏با وجود اخروى ظاهر و آشكار مى‏گردد.
مثلا احتكار طلاها و نقره‏ها در اين جهان همان صورتى دارد كه‏مى‏بينيم ولى درسراى ديگر به صورت آتش خود را نشان مى‏دهدچنانكه مى‏فرمايد:
(...والذين يكنزون الذهب والفضه و لا ينفقونها فى سبيل الله‏فبشرهم بعذاب اليم يوم يحمى عليها فى نار جهنم فتكوى بهاجباههم و جنوبهم و ظهورهم هذا ما كنزتم لانفسكم‏فذوقوا ما كنتم‏تكنزون) (5) .
«كسانى را كه طلا و نفره گنجينه مى‏سازند و در راه خدا انفاق‏نمى‏كنند، به مجازات دردناكى بشارت ده، در آن روز كه آن را درآتش جهنم گرم و سوزان كرده و با آن صورتها و پهلوها وپشتهايشان را داغ مى‏كنند(وبه آنها مى‏گويند) اين همان چيزى است‏كه براى خود اندوختيد (و گنيجنه ساختيد) پس بچشيد چيزى را كه‏براى خود مى‏اندوختيد!».
جمله (هذا ما كنزتم) مى‏رساند كه آتش، وجود اخروى طلا و نقره‏گنج زده است، تو كوئى براى آن طلا و نقره دو نوع ظهور است،ظهورى در دنيا و به صورت فلز زرد و سفيد و ظهورى در آخرت به‏صورت آتش.
هرگاه به اين مطلب مقدمه ديگرى افزوده شود و آن اين كه اين‏اعمال از لوازم وجود ما به شمار مى‏رود به گونه‏اى كه تفكيك‏ميان ذات و اين افعال امكان‏پذير نيست، در اين صورت سؤال پيشين(چرا خدا كيفر مى‏دهد) سؤال بى‏موردى خواهد بود زيرا هرگاه ذات‏و فعل تفكيك‏پذير بود، جا داشت كه از چنين(كيفردهى) سؤال شود واما اگر از لوازم وجود مجرمان و گنهكاران باشد، قهرابرانگيختن آنان با برانكيختن اعمال آن نيز همراه خواهد بود، وشايد آيات يادشده در زير مويد اين گفتار باشد.
1 - (كل انسان الزمناه طائره فى عنقه و تخرج له يوم القيامه‏كتابا يلقاه منشورا) (6) .
«هر انسانى اعمالش را بر گردنش آويخته‏ايم روز قيامت كتابى‏براى او بيرون مى‏آوريم كه آن را در برابر خود گشوده مى‏بيند».
(يوم تجد كل نفس ما عملت من خير محضرا) (7) .
«روزى كه هركس آنچه را از كار نيك انجام داده حاضر مى‏بيند وآرزو مى‏كند ميان او و آنچه كه از اعمال بد انجام داده، فاصله‏زمانى زيادى باشد، خداوند شما را از نافرمانى خودش برحذرمى‏دارد و در عين حال خدا نسبت‏به همه بندگان مهربان است‏».
(و وجدوا ما عملوا حاضرا و لا يظلم ربك احدا) (8) .
«كتاب «نامه اعمال‏» در آنجا گذارده مى‏شود پس گنهكاران رامى‏بينى كه از آنچه در آن است، ترسان و هراسانند و مى‏گويند: اى‏واى بر ما اين چه كتابى است كه هيچ عملى كوچك و بزرگ را فرونگذاشته مكر اين كه آن را به شمار آورده است. و در اين حالت‏است كه همه اعمال خود را حاضر مى‏بيند و پروردگارت به هيچ كس‏ستم نمى‏كند».
(علمت نفس ما احضرت) (9) .
«آرى در آن هنگام هركس مى‏داند چه چيزى را آماده كرده است‏».
(يا بنى انها ان تك مثقال حبه من خردل فتكن فى صخره او فى‏السموات او فى الارض يات بها الله...) (10) .
«پسرم اگر به اندازه سنگينى دانه خردلى كار نيك يا بد باشد ودر دل سنگى و يا در گوشه‏اى از آسمانها و زمين قرار گيرد، خداوند آن را در قيامت مى‏آورد. خداوند دقيق و آگاه است‏».
اين آيات همگى گواهى مى‏دهند كه اعمال نيك و بد انسان در آن‏جهان به صورت‏هاى پاداش كيفر مجسم مى‏شود و اين جز از طريق تلازم‏بين ذات و فعل امكان‏پذير نيست.
پاسخ سوم: در اينجا پاسخ ديگرى نيز هست و آن اين كه نفس‏انسانى در اين جهان بر اثر طاعت و عصيان، ملكه‏هاى گوناگونى‏تحصيل كرده و در روز قيامت‏با همين ملكه‏ها محشور مى‏شود و هرنفسى مطابق روحيات خود صورى را مى‏آفريند و اين صور گاهى مايه‏نشاط و شادمانى و گاهى ديگر مايه ايذاء و ناراحتى مى‏باشند.
و خلاقيت نفس در جهان اخروى خلاقيت طبيعى است و اگر پاداش‏ها وكيفرها همين صور غيبى باشند قهرا سؤال پيشين ساقط است زيرااين خود مجرم است كه خواسته و ناخواسته اين صور را كه مايه‏سرور و يا حزن است، مى‏آفريند به گونه‏اى كه يك لحظه آرام‏نمى‏گيرد.
از اينجا پاسخ سؤال ديگرى نيز روشن مى‏شود و آن اين كه: كفركافران و نفاق منافقان در اين جهان بسيار محدود بوده ولى عذاب‏آنان در آخرت جاودان است و اگر قانون(كيفر به مقدار جرم)پذيرفته شود، اين قانون در اين مورد به هم خورده و كيفرهزاران برابر گناه است.
پاسخ اين سؤال نيز روشن است: هرگاه كيفرهاى اخروى جنبه جعلى‏و قراردادى بود، اين سخن مورد داشت ولى اگر كيفرها معلول خودوجود انسان باشد و گنهكار در سايه ممارست گناه به پايه‏اى‏مى‏رسد كه متناسب روح خود صورى را ايجاد كند، اين صور مربوط به‏خود گنهكار خواهد بود.

پى‏نوشت:

1- اسراء/33.
2- نور:/2.
3- قلم: /35،36.
4- مومنون: 115.
5- توبه: 34، 35.
6- اسراء:13.
7- آل عمران: 30.
8- كهف:49.
9- تكوير: 14.
10- لقمان:16.